حرفهایی است برای نگفتن......... و ارزش ماورائی هرکس به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد....
دکتر علی شریعتیدر سال 1312 شمسی در شهرستان مزینان در استان خراسان متولد
شد. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، راهی پاریس شد و در آنجا
موفق به اخذ دکترای جامعهشناسی گردید. او در ضمن تحصیل در فرانسه، جهت
آزادی کشور مسلماننشین الجزایر نیز کوششهای چشمگیری داشت. دکتر در سال
1343 به ایران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتی که علیه رژیم ستمشاهی
انجام داده بود دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان ضمن اشتغال
به تدریس، به سخنرانیهای روشنگرانه همت گماشت.
در این زمان، شریعتی مبارزات خود را با برگزاری جلسات سخنرانی و بحث، در
حسینیه ارشاد تهران ادامه داد. او در کنار استادان و متفکرانی نظیر استاد
شهید مرتضی مطهری و باهنر، حسینیه ارشاد را به پایگاهی جهت تغذیه فکری نسل
جوان تبدیل نمودند. دکتر شریعتی به امام خمینی(ره) علاقمند بود و محققی
فعال به شمار میرفت، به طوری که در طول زندگی کوتاه خود، بیش از 200 اثر
به صورت کتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنرانی از خود به جای گذاشت. فعالیتهای
فرهنگی دکتر شریعتی، سبب دستگیری مجدد او گردید و پس از آزادی، در تاریخ
16 اردیبهشت 1356 به لندن مسافرت کرد و در 29 خرداد همان سال در آن شهر به
طرز مشکوکی درگذشت.
بدنش را پس از چند روز به سوریه منتقل کرده و در زینبیه به خاک سپردند.
برخی سخنان و نوشتههای وی در عین داشتن نکات بدیع و احساس برانگیز، در خور
تأمل و نقد میباشند.
منبع:مرکزاسنادانقلاب اسلامی(www.irdc.ir)
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر، چیزی را "نداشتن " است ، ولی، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر، همه جا سر میکشد ........
فقر، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر، روز را "بی اندیشه" سر کردن است ..