ســـنتـــــــــــــــوری - خدا جون دوست دارم

تورا گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب


بدینسان خوابها را باتوزیبا می کنم هر شب


تبی این گاه را چونکوهسنگین می کند آنگاه


چه آتشها که در اینکوهبرپا می کنم هر شب


تماشایی است پیچ و تابآتشها .... خوشا بر من


که پیچ و تابآتشرا تماشا می کنم هر شب


مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنیای دوست


چگونه باجنونخود مدارا می کنم هر شب


چنان دستم تهی گردیده از گرمایدست تو


که این یخ کرده را از بی کسی،هامی کنم هرشب


تمامسایه هارا می کشم بر روزن مهتاب


حضورمرا ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب


دلمفریادمی خواهد ولی در انزوای خویش


چه بی آزار با دیوارنجوامی کنم هر شب


کجا دنبال مفهومی برایعشقمی گردی ؟


که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب